آیا صرف، واگذاری زندان بگرام میتــواند پاسخگوی حاکمییت ملی درکشورباشد ؟
انجنیر خلیـل الله روؤفـی انجنیر خلیـل الله روؤفـی

حاکمییت ملی واستقلال سیاسی، دورکن سرنوشت سازوحیاتی دریک کشوربحساب می آید که بربنیاد قدرت مردمی و  زیربنای سالم اقتصادی پایه گذاری شده وجامعه را بسوی تحولات رشد یابندۀ اجتماعی سمت وسو میدهد.

قدرت ملی که هستۀ اساسی وتشکل بنیادی یک نظام را درخود متجلی میسازد، قدرتیست که ازارادۀ جمعی یک ملت واحد سرچشمه میگیرد که بدون آن نمیتوان ازحاکمییت مردمی دم زد، ویا به حقوق وآزادی های شهروندی نایل گشت.

 

درقانون اساسی کشور، گفته شده است « حاکمییت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که  بصورت مستقیم ویا توسط نمایندگان خود، آنرا اعمال میکنند ». ازینرو حاکمییت ملی عالی ترین مظهرارادۀ  ملت است که باید درجهت حفظ منافع ملی و آزادیهای سیاسی درجامعه به کارگرفته شود. اما درصورتیکه این ارادۀ جمعی به ارادۀ حکومتی ویا بدترازان به ارادۀ یک تیم کوچک ارگ نشین تبدیل شود، آنوقت است که حاکمییت توده ها دراستبداد سیاسی نظام، منحل شده و حکومت خود،  فرمانروای ملت وقانون میگردد.

 چنانچه این شیوۀ دستبرد سیاسی به حقوق مردم ازسوی رژیمهای خودکامه ونظامهای استبدادی همیشه درتاریخ بمشاهده رسیده وهمین امروزنیزدرپالیسی نظام حاکم، این روند خود کامه گیها بشکل فاجعه بار خود درجریان است.

این رژیمهای پوشالی واکثرن دست نشانده، با اعمال چنین سیاستهای انحصارگرانه، چرخ حاکمییت مردمی، این رکن سرنوشت سازجامعه را باهزاران ترفند عوامفریبانه وچه بسا پالیسی قهار، آنگونه درجهت بقای قدرت خود به گردش در آورده اند که هیچگونه مشخصهء ازحاکمییت ملی رادرخود نهفته نداشته است. نه تنها این، که سایراقوام را ازیکسو جزء رعییت فرمانبردارخود بحساب گرفته وازسوی دیگر آنهاراباهمۀ حقوق شهروندی شان، ازحلقۀ حاکمییت سیاسی خود به حاشیه ها رانده اند.

امروز نمونۀ چنین تکتازیها را درحاکمییت قدرت آقای کرزی، بوضوح مشاهده میکنیم که درطول یازده سال ملت را در بیخبری ازقضایای پیچیده وسرنوشت ساز کشورنگهداشته واصلن ارج گذاشتن به حاکمییت ملی ویا  ارادۀ ملت، که در قانون اساسی بحیث عالیترین مرجع تصمیم گیریها تسجیل یافته است، بالاتر ازیک صدای امیرالمومنین ها، درنزد رئیس جمهور، ارزش وکارائی نداشته است.

درآستانۀ این عصرروشنگری وجنبشهای دموکراتیک اگرنظام حاکم دیگرنمیتواند مردم راباواژۀ رعییت زیرفرمان قرار دهـد، اما توانسته است نمایندگان زرخرید این ملییتهارا باچالش وتطمیع، بخدمت خود بگمارد وازین طریق ازوجود آنها بحیث مزدبگیران دربار، دربرابردیگراندیشان وخیزشهای نوین اصلاح طلبانه، استفاده های ابزاری برده وبه بقای خود ادامه دهد.

درینجا سخن برسرواگذاری زندان بگرام وتبعات امنیتی آن درسطح ملی وبین المللی است که واقعن بخشی ازحاکمییت ملی واستقلالیت سیاسی کشوررا درخود انعکاس داده است، مسًله یی که حدود یکسال داغ ترین تنشهای سیاسی را بین کشورهای ایالات متحده وافغانستان بوجود آورده بود که سرانجام دامنۀ این سناریو، پس ازیک سلسله برخوردهای شدید لفظی میان دوطرف، ظاهراً به نفع افغانستان خاتمه یافت و مسوؤلیت زندان بگرام، به نیروهای امنیتی افغان انتقال کرد.

مسًلۀ ادارۀ زندان بگرام وسایرزندانها درخاک افغانستان وصلاحیتهای نظارتی آن ازطرف یک کشورخارجی، هرچند حاکمییت ملی را خدشه دارساخته واستقلالیت سیاسی کشور رازیرپرسش درشتی قرارمیدهد وازهمین رو بوده که همچو تکتازیهای مغرورانۀ خارجی ها بخصوص امریکا وانگلستان هرازگاهی، احساسات ملی طیفهای مختلف جامعۀ ما را بر انگیخته وحتا ماجراهای خونباری رانیزبا خود داشته است، امابادرنظرداشت اینکه بخاطردفاع ازامنیت وسلامت مردم دربرابرتبه کاران وتروریستان ازبکارگیری هرگونه ابزارسرکوب باید دریغ نکرد، نگهداشتن آنها درزندان نیز مصداق  همین حقیقت است، اما ازینکه پالیسی رئیس جمهوربا سرکوب طالبها همسوئی ندارد ودسته دسته آدمکشان این گروه را اززندانها آزاد میسازد کاریست که درپشت پرده ها، راه مردم را بسوی سنگلاخهای سیه بختی هموارمیسازد.

دربین مردم کشورما به هرملییت وتباری که تعلق داشته اند، به ندرت افرادی سراغ خواهد شد که به حاکمییت ملی و استقلال کشورخود ارزش حیاتی قایل نبوده وبخاطردفاع ازآرمان مقدس آن حتا آمادۀ قربانی نبوده باشند اما وقتیکه اقتدار حقوقی وارادۀ آنها درسایۀ حاکمییت روبه زوال حکومتی وشبخون دارودستۀ نظام حاکم به تاراج برده میشود، دیگرهمه انگیزه ها فروکش کرده وحاکمییت مردمی دردل حوادث بحران آفرین، به یک جنس بیمقدارعرض وجود میکند.

مردم کشورما باید آگاهانه درک کرده باشند که یک ملت بی اقتداروفاقد اراده، همانا حیثیت چوب سوخت رادریک نظام قبیله سالار، دارند که دراجاقهای کاخ نشینان میسوزند ودرگمنامیها خاکسترمیشوند. بناءً دربحبوحۀ این یکسال سرنوشت سازکه انتخابات ریاست جمهوری وبه ادامۀ آن تغییرات محتمل بنیادی رادرکشورخود پیش روداریم، ملت ما باید دیگراز کابوس خواب سنگین سربردارد، براقتدار قانونی خود حاکم شود وباانتخاب یک رهبرمتعهد، صادق ودلسوز، افغانستان راازلجن این سیه روزیها به بالاکشیده و آغازگریک دوران تحول، امنیت وعدالت گستری درکشورخود شوند، درغیرآن اگربازهم چنین قبیلۀ دزدان وتمدن ستیزان برسکوی قدرت باقی مانده وایلهای تروریستی دیگری هم باآنها ملحق گردد، به یقین ازهستی و فرهنگ این آب وخاک جزبازهم یک سرزمین سوخته ویک جغرافیای برباد رفته دیگرچیزی برجای باقی نخواهد ماند.

مفهوم حاکمییت ملی، بحیث مظهراقتدارواقعی ملت، هنوزهم دربین توده ها راه روشنی پیدانکرده است. بویژه اکثریت خاموشی که ازسواد هم بهره کافی ندارند تابحال حاکمییت ملی رامربوط دولت وقدرت نظام میدانند زیرا آن حاکمیتی که بمردم تعلق داشته و درقانون اساسی صراحت دارد، درخواب وخیال شان هم نگنجیده است. حتا وکلای شان که امروز فقط به سودخواریهای شرم آورخود دل مشغولی دارند، گاهی هم دردفاع ازحقوق موکلین خود دربرابراستبداد حکومتی عرقی برجبین نداشته اند.

دولتمردان نظام حاکم درموقع ضرورت مردم راسازندگان اصلی کشوردانسته وباشعارهای دلکش ورنگین حاکمییت ملی را ازان مردم برمیشمرند ولی پس ازبقدرت رسیدن، دیگرمردم فراموش شان میشود وبا تنزل شرمسارانۀ وابستگیها، از کناربسا حوادث منفعلانۀ تاریخی که حیثیت ملی کشوررا بمانند حملات راکتی نظامیان پاکستانی، بر حریم سرزمین ما و یا سایررویدادهای سیاسی درارتباط با طالبان ومافیای فساد، برحضیض خاک می نشاند  بدون آگاهی ملت ویانهادهای جامعۀ مدنی واحزاب سیاسی، آنگونه خاموشانه رد میشوند که آب ازآب به تکان نمی آید.

 بناءً تا وقتیکه چنین معاملات هستی براندازدرجریان باشد، دم زدن ازحاکمییت ملی غرورکاذبیست که بمانند شهاب دنباله داری درآسمان به درخشش می آید وبعد بسرعت خاموش میگردد.  آنچنانیکه درروزتسلیمی زندان بگرام ویا سایر مراسم تشریفاتی انتقال قدرت، آقای اشرف غنی احمدزی یکباره درلباس های غیرمعمول وشملۀ بلندافغانیت ظاهرمیگردد وبا یک ژست وطنپرستانه بیرق رامیبوسد واز استقلالیت سیاسی سخن میراند. درینجا نیزدرروزتسلیمی زندان اظهار داشت : امروزما شاهد یک رویداد مهم درکشورخود هستیم که باگرفتن مسوؤلیت زندان بگرام، به حاکمییت ملی خود مشروعییت بخشیدیم.

یعنی درطول یازده سال کشور، ازداشتن حاکمییت ملی محروم بود ولی امروزتنها با انتقال زندان بگرام یکشبه حاکمییت واستقلالیت خودرابدست آورد، اماجناب شان ازحاکمییت اقتصادی که ازیکسو مهمترین عنصرزیربنائی رادرکشوراساس مینهد وازجانب دیگر احتیاج ودرماندگی نظام را به امداد کمکهای خارجی، بویژه درعرصه های مالی وتسلیحاتی تا مغز استخوان درخود منعکس میسازد، چیزی برزبان نیاورد.

همه میدانند عنصراقتصادی وهزینه های بزرگ کمکی جامعۀ ملل که پوتانسیل نیروهای نظامی وتمویل تشکیلاتی دولت آقای کرزی را درخودگره زده است مافوق همه حاکمییت هاست که امروزنظام حاکم را درچنبرۀ وابستگیهای خود قرار داده است که اگریک روزهم دران تاخیربعمل آید شیرازۀ نظام را به سراسیمه گی دچار ودرصفوف نیروهای قرار دادی اردو وپلیس خلاء خطرناک فرارازخدمت، راه پیروزی تروریستان را بردل خاک ما بیشترازپیش، هموارخواهد کرد.

دولتی که درمدت یازده سال با دریای دالربازی کرد اما سرانجام درهمه عرصه ها ناکام برامد، پالیسی ویرانگرمصلحت های تنظیمی، قوم پرستی، دزدی وقاچاق ویکه تازیهای نظام سالاری، دود ازدمارملت کشید.

بناءً بااینهمه روزگارسخت آشفته وپریشان، رهبرنظام ریاستی ما، همه چیزرابه شمول ملت فراموش کرده فقط چشم در راه است که چگونه برادران ناراض خودرا، آنهم نه ازطریق اقتدار آبرومند بلکه ازراه تضرع وناتوانی درقدرت سهیم سازد. رهبریکه بدین منظورهمه روزه بهای خون بیگناهان را به تروریستان میبخشد وآنهارا درفاجعه بار ترین حملات شان، مثلن درتهاجم خونین به دستگاه قضائی ولایت فراه که بالاتراز پنجا وپنج کشته برجا ماند، بازهم برادرخطاب میکند. خدای من که رئیس جمهوربا این کارخود، چه نمکهای سوزندۀ نیست که برجراحتهای مردم ما، بخصوص فامیل های داغدید وتباه شده، درحملات انتحاری طالبان، نمی پاشد واین چه لجاجت تاریخی است که ازتوسن غرورتباری خود باری هم بخاطرهمین ملت خاکسترنشین، پائین نمیشود.

ازآنسوی دیگرعلیرغم دست نگری شدید به امریکا ونیروهای ناتو، دم ازغرورافغانی زدن، اکت قهرمان سازی را در هشدارها وضرب الاجل های خود دربرابرولینعمتان امریکائی به نمایش درآوردن وبازدوباره به آنها دست طلب دراز نمودن، هرگزقهرمانی نیست، این عملکرد درایت وخرد یک رئیس جمهورآگاه ودلسوزبه مردم وکشورش را در خود بر نمی تابد.

                             نه هرکه چهره برافـــــروخت دلبری داند       نه هرکه آیینه سازد سکندری داند

                                نه هرکه طرف کلـه کج نهاد وتند نشست       کلاه داری وآئین ســـــروری داند   

                                    

 جناب رئیس جمهوریک سال بعد که شما به تاریخ می پیوندید آیا نمیدانید که باراین سیاست بازیهای غیرعقلانی شما بعد 2014 بردوش ملت چقدرسنگینی خواهد کرد وبعد ازشما کدام رهبری به صحنه سیاسی خواهد آمدکه بتواند ازبحران این  میراث بجا ماندۀ شما جان بسلامت بدرآرد ؟

همه میدانند که امریکا وناتو، اهداف سیاسی وجیوپولیتیکی  خودرا درافغانستان بالاترازهرچیزی دیگرترجیح میدهند. اما درعین زمان مساعدتهای بزرگ مالی وتسلیحاتی آنها یکجا با پیکارشان دربرابرگروهای تروریستی ( هرچند با موفقییتها همراه نبوده است ) ، درطول این یازده سال یک چانس بزرگ تاریخی برای دولت وکشورما بحساب می آید که هنوزهم این کمکها به شرط آنکه آقای کرزی درانتخابات سال آینده مداخله نکند وبگذارد تامردم دریک انتخابات شفاف رهبرخود را انتخاب کنند، ازطرف جامعۀ ملل تا سالهای پس از2014 نیزادامه خواهد داشت.

با چنین ارتباطات تنگاتنگ، تشویش جدی ملی وبین المللی درمورد زندان بگرام ورهائی زندانیان خطرناک آن ازجانب رئیس جمهورودوباره پیوستن آنها به صفوف تروریستان، بالاگرفته است، زیرا پیش ازگرفتن مسؤولیت این زندان، آقای کرزی طی صحبتی اعلام کرده بود که همه زندانیان بیگناه آنرا از بند رها خواهد ساخت.  مگرایکاش چنین میبود،  که تفکیک زندانیان آدم کش وانتحاری وقاتلین مردم افغانستان، ازبیگناهان واقعی، ازمنبرعدالت الهی که دستگاه قضائی دولت نمایندگی آنرا دارد، بگونۀ شفاف ارزیابی واحکام قانون بالای هرکدام صادقانه درمعرض اجرا قرارمیگرفت.

 

جناب رئیس جمهورنباید ازبرخوردهای احساساتی دربرابرولینعمتان خود که مسلماً ناشی ازمشوره های تیم برتری خواهان ارگ نشینش بوده وازین طریق خواسته است درمیان طالبان وحزب اسلامی ونیز کشورهای همسایه برای خود پس ازباز نشستگی جای پائی پیداکند، این چنین سرنوشت ملت را قربانی بازیهای سلیقه ای خود سازد. واضح است که بااین گونه عملکردها، بحران مهارناشدنی دیگری، مملکت را درآتش جنگهای داخلی فروبرده ودست آوردهای ده ساله اش یکسره به شکست ونابودی مواجه خواهد گردید .

 

به امید تحولات بنیادی درافغانستان

اپریل  2013


April 16th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات